قدس آنلاین: آنهایی که این ستون و موضوعاتش را از گذشتههای دور دنبال کرده باشند، خوب به یاد دارند که پیشترها، بسیار بیشتر درباره رسانه ملی مینوشتم. کمتر ماهی میگذشت که در این ستون از صدا و سیما و تولیدات آن، یادی نشود. دوست مهربانی پیام داده بود چرا درباره فلان سریال که آتش زدن پول مردم است و به تعبیر مسعود فراستی، کیفیت تولیدش نیز «ماقبل مقوا» ست، چیزی ننوشتی و اعتراضی نکردی؟ باری از آنجا که شاید این ذهنیت برای دوستانی دیگر هم ایجاد شود، آن را بهانه کردم تا هم پاسخی به این پرسش داده باشم و هم مسئلهای مرتبط با آن را طرح کنم.
در قدم اول باید بگویم، اگرچه اعتراف تلخی است، اما من سالهاست تلویزیون نمیبینم. وقتی شما در معرض چیزی نباشید، بدیهی است درباره آن هم کمتر اظهارنظر میکنید. اما اینکه چرا چنین شد، شرحش مفصل است و کموبیش همه مخاطبان رسانه ملی احتمالاً بارها به نتیجه من رسیدهاند و اما آن را عملی نکردهاند!
از همان سالهای اول هجوم چهرهها به رسانه ملی و تشدید این عطش در آن نهاد آرمانی و تقلیل دار و ندار رسانهای این سرزمین به نمایش مکرر این ورزشکار و آن هنرپیشه و بعدتر و اسفبارتر این شاخ مجازی و غیره، فکر کردم این رسانه دیگر ملی نیست. اغلب شما که مرا میشناسید میدانید که سالها با رسانه ملی کار کردهام. چندین سریال مستند آنجا ساختهام و خاطرات شیرینی هم از آن روزها در کنا برخی سختیها و ناملایماتش دارم. اما همه ما میدانیم که جای بخش اعظمی از مردم ما و مشکلاتشان و صدایشان در رسانه ملی خالی است. در عوض این جعبه جادو پر است از آنچه که به کار مردم نمیآید. عدهای میگویند مشکل فقر بودجه است، برخی معتقدند کشمکشهای سیاسی عامل ضعف کیفیت رسانه ملی است و... خلاصه هر کس نظری دارد. اما همه بر کاهش حیرتآور مخاطبان و کاهش ضریب تأثیر بر مخاطبان باقیمانده و ادامه روند «هر سال دریغ از پارسال» در آن مجموعه متفقالقولاند.
تمام اینها به یک مشکل بزرگتر مربوط است و آن فقر فهم و سواد رسانهای در مسئولان ارشد ما در تمام بخشهاست، حتی در رسانه ملی! نتیجه آن شده که همیشه خدا، طی چهار دهه اخیر، این سرزمین فقر روایت داشته است. ما در بسیاری از نبردها پیروز شدهایم. اما وقتی دیگران در فقدان و ناتوانی فرماندهان رسانهای ما (و در قدم اول رسانه ملی)، راوی آن نبردها و کارزارها شدهاند، به شکل یک بازنده تصویر شدیم و میشویم. برای آنکه پی ببریم از چه چیز حرف میزنم، دقت کنید در همین چند ماه اخیر، از نقل و روایت خبر غرق شدن اتباع کشور همسایه در هریرود تا تصادف تعدادی از آنها در یزد، تا روزهای اخیر یعنی نقل خبر گشایش اقتصادی لااقل توسط سران دو قوه و مشاوران آنها و موارد مشابه، چه بلایی بر سر مخاطبان آورد؟ در چنین اوضاع آشفتهای وزارت خارجه رسانه نمیفهمد و در ماجرای هریرود آن میشود، مشاور رئیس جمهور که خود یک مدعی دنیای رسانه است، رسانه نمیفهمد و به مردم مشورت اقتصادی میدهد... رسانه ملی که رسانه میفهمد. چرا کسی آنجا بهدنبال این موشکافیها در زمان مناسب نیست؟ اصلاً تمام آن مثالها را رها کنید، همین اخبار ضد و نقیض اخیر را درباره برگزاری یا تعویق کنکور سراسری را ببینید! اگر حضرات درکی از رسانه داشتند و «شهوت اول بودن» در خبررسانی را مهار میکردند که این همه جوان مردم بازیچه آنها نمیشدند. اگر رسانه ملی درکی از وظیفهاش داشت که میدان را به این توییت بازان واگذار نمیکرد. میشد مرجع اول برای هر آنچه که به رسانه مربوط میشود. اما در رسانه ملی همچنان سلبریتیها در کنار مجریان از دماغ فیل افتاده حاکماند. مدیری که نه مدیریت بداند و نه رسانه، روشن است که بازیچه مجریهای شهرت طلب و سلبریتیهای کم سواد و مافیای پشت سر آنها خواهد شد... دریغ!
نظر شما